محل تبلیغات شما
به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم

کجا روم که بمیرم بر آستان امید
اگر به دامن وصلت نمی‌رسد دستم

شگفت مانده‌ام از بامداد روز وداع
که برنخاست قیامت چو بی تو بنشستم

بلای عشق تو نگذاشت پارسا در پارس
یکی منم که ندانم نماز چون بستم

نماز کردم و از بیخودی ندانستم
که در خیال تو عقد نماز چون بستم

نماز مست شریعت روا نمی‌دارد
نماز من که پذیرد که روز و شب مستم

چنین که دست خیالت گرفت دامن من
چه بودی ار برسیدی به دامنت دستم

من از کجا و تمنای وصل تو ز کجا
اگر چه آب حیاتی هلاک خود جستم

اگر خلاف تو بوده‌ست در دلم همه عمر
نه نیک رفت خطا کردم و ندانستم

بکش چنان که توانی که سعدی آن کس نیست
که با وجود تو دعوی کند که من هستم

معرفی سریال this is us

داستان کوتاه خوشحالی اثر آنتوان چخوف

تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری

تو ,بستمنماز ,چون ,روز ,خاک ,نماز ,کردم و ,نماز چون ,به خاک ,چون بستمنماز ,که عهد

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Joseph's page contekingfern spincontuti ceruamafor ادبیات فارسی رضوی - متوسطه ی اول - خراسان رضوی شهرستان کاشمر طراحی سایت - سئو Anthony's notes برق وصنعت اشکور mylovewinx orunetoc